Sunday, July 4, 2010

قانون گریزی و خودشیفتگی

یه جمله خوندم که نوشته بود قانون گریزان خود شیفته اند....بلااستثناء.
ولی به نظرم این مضوع الان دیگه اصلا صدق نمیکنه...شما فکر کنین مثلا توی کشور ما بی حجابی قانون گریزی محسوب میشه.پس این یعنی همه خودشیفته اند؟به نظرم این قضیه بیشتر در مورد قوانینی که با نظر همه وضع میشه و نسبت بهش هیچ شکایتی نیست صدق میکنه.
درمورد قوانینی که حکومتا وضع میکنند وضعیت فرق میکنه.قانون مندی شهروندان مستلزم رضایت و رعایت حقوق آنها از جانب حکومته و به جز این نمیشه قانون گریزی هایی که علی الخصوص در راستای اهداف حکومت رو سرزنش کرد.
!!!!پی:چه نثری

13 comments:

آی سودا said...

خیلی منطق کلی بود. باید دید این نظریه بر چه اساس و تجربیاتی کشف شده. محیط هم بسیار مهمه

دوما said...

اصلا کی گفته قرار گرفتن در برابر موضوع حجاب قانون گریزی محسوب می شود؟
تازه اگر هم چنین چیزی مطرح باشه پس اونوقت قانون گریزی فقط برای خانم ها معنی پیدا می کنه!

ME to دوما said...

حجاب یه مثال بود.ایستدن دربرابر حجاب قانون گریزیه دیگه.

محمد حسين said...

خواهش مي كنم؛ من خودم اجازه رفتم از خليل آوردم تو بلاگم منتها صبر نكردم اجازه بده!!:D
مرسي به وبلاگه خودت مياي؛ اي كاش ميومدي بلاگفا تا من ينقد كه دير به دير ميام اينجا شرمندت نباشم. ;)

ميله بدون پرچم said...

سلام
خود جمله يك كم جامع و مانع نيست
قانون گريزي در اثر بي اطلاعي يا نافرماني مدني و...را نمي توان گفت
خودشيفتگي
*******
قانون گريزي در اثر باد را هم داريم تازه (كنار رفتن روسري در اثر باد)ب

م.ایلنان said...

کاملا درسته، شرط مهم رعایت قانون همونیه که گفتی به اضافه ی این که در قانون اساسی مورد نظر(یا هر قاون کلی دیگه ای) راه کار های درست و انسانی، معطوف به تغییرات بسیار بسیار بدیهی جوامع انسانی در نظر گرفته بشه. نکته یمهما اینه که همه ی جوامعی که از یه انقلاب مهیب گذشته ن، انقلابیون به قدرت رسیده در تلاش هستن جامعه رو در شرایط بلافاصله بعد از انقلاب نگه دارن. دلیلش بسیار واضحه و به همین دلیله که می بینیم همه یانقلاب ها دوره ی بسیار طولانی و تلخی رو گذروندن تا نگاهشون به انسان و تغییرات جامعه ی انسانی متعادل شده. نگاه به روسیه ی بعد از انقلاب اکتبر و حتا فرانسه و مقایسه ی شرایط سیاسی و اجتماعی بعد از اون انقلاب ها با انقلاب سال پنجاه و هفت واقعیت جالبی رو فاش می کنه. حالا ملت خودشونو خفه کنن که بابا جامعه "تغییر" کرده، کسی گوشش بده کار نیست و ایندرد بزرگیه. راه ناگزیرش مطالعه و افزایش سطح درک عمومی مردم از حقوقشونه که خب، راهی بسیار بسیار طولانی و تلخه. نگاهی گذرا به تیراژ کتاب ها اینو نشون می ده و اساسا فکر می کنم سفت گیری های انقلابیون گذشته دلیلی جز این نداره ... و باقی بقا

م.ایلنان said...

کاملا درسته، شرط مهم رعایت قانون همونیه که گفتی به اضافه ی این که در قانون اساسی مورد نظر(یا هر قاون کلی دیگه ای) راه کار های درست و انسانی، معطوف به تغییرات بسیار بسیار بدیهی جوامع انسانی در نظر گرفته بشه. نکته یمهما اینه که همه ی جوامعی که از یه انقلاب مهیب گذشته ن، انقلابیون به قدرت رسیده در تلاش هستن جامعه رو در شرایط بلافاصله بعد از انقلاب نگه دارن. دلیلش بسیار واضحه و به همین دلیله که می بینیم همه یانقلاب ها دوره ی بسیار طولانی و تلخی رو گذروندن تا نگاهشون به انسان و تغییرات جامعه ی انسانی متعادل شده. نگاه به روسیه ی بعد از انقلاب اکتبر و حتا فرانسه و مقایسه ی شرایط سیاسی و اجتماعی بعد از اون انقلاب ها با انقلاب سال پنجاه و هفت واقعیت جالبی رو فاش می کنه. حالا ملت خودشونو خفه کنن که بابا جامعه "تغییر" کرده، کسی گوشش بده کار نیست و ایندرد بزرگیه. راه ناگزیرش مطالعه و افزایش سطح درک عمومی مردم از حقوقشونه که خب، راهی بسیار بسیار طولانی و تلخه. نگاهی گذرا به تیراژ کتاب ها اینو نشون می ده و اساسا فکر می کنم سفت گیری های انقلابیون گذشته دلیلی جز این نداره ... و باقی بقا

وحید said...

سلام
اگه بخواهیم جمله را از لحاظ دستوری نگاه کنیم ، این معنی را می دهد :
قانون گریزان(مجذوب )اند

بنابراین :
بی حجاب (مجذوب )آزادی است
مفسد اقتصادی (مجذوب )پول است
عنصر حکومت (مجذوب )قدرت است

و همه اینها نوعی قانون گریزی است .

ققنوس خيس said...

سلام
خوب جمله اي كه ديدي جمله ي اشتباهيه

درخت ابدی said...

من با این جمله موافق نیستم و به نظرم غلطه. قانون گریزی دلایل زیادی می تونه داشته باشه. مثلا اعتراض، منفعت شخصی یا چیزای دیگه

فرزانه said...

سلام
البته اگر قانون قانون باشد مي شود درباره درست و نادرستي اين جمله بحث كرد اما در مثالي كه زده اي قانوني در كار نيست اين ها سليقه يك عده آدم بيمار است كه با قوه قهريه مي خواهند به همه بقبولانند

محسن پارسا said...

سلام
جمله ای که نقل کردید به نظر درست. مشکل از قانون است که برای زندگی شخصی مردم به این شدت تعیین تکلیف کرده است.

مجتبی said...

قانون گریز واقعی آری خود شیفته است البته قانون گریزی که عموم مردم نفهمند دارد قانون گریزی می کند خود شیفته است/ به خیال آنکه قانون گریزی خیلی هنر می خواهد به مرز خودشیفتگی می رسد.
اما آیا من نوعی که از خط عابر پیاده رد نمی شوم وارد ورود ممنوع میشوم از چه چیزم باید خود شیفته باشم؟ در مملکتی که قانون گریزی هنر نیست کسی خود شیفته هم نمی شود مگر قانون گریزان کلان و نامرئی