Tuesday, June 29, 2010

انتخاب طبیعی و تقلب

ما در بحث تکامل داریم که تمامی رفتارهای جانوران محصول فرایند انتخاب طبیعی هستند و همگی در جهت افزایش سازگاری جانور و افزایش شانس انتقال اطلاعات ژنتیکی فرد به نسل آینده تکامل می یابد.چندتا مثال معروف و جالب هم داریم.مثلا:
یک شیر نر وقتی یک دسته از شیرهای ماده را از چنگ شیرهای نر دیگر درمی آورد، بچه های شیر قبلی را می کشد که شیر ماده هم زودتر برای جفت گیری آماده شود وهم وقتشو صرف بزرگ کردن اون شیرها نکند.
عنکبوت بیوه ی سیاه ماده بعد از جفت گیری جفت نر خودش رو میخوره(دمش گرم) تا نیازهای غذایی رو برای پرورش تخم تامین کنه.
پرندگان هم خیلی باکلاسند و بعلت هزینه های زیاد مراقبت از بچه بین نرها سیستم تک همسری رواج داره که تازه اکثر مراقبت های بچه رو نر انجام میده و ماده ها در فصل جفت گیری سیستم چندشویی اتخاذ کرده و با چند نر آمیزش می کنند.
اما بین پرندگان یک رفتار انگلی هست که اونم اینه که پرنده ها تخم های خودشون رو در لانه های هم نوعان قرار میدهند تا خود را از دست مراقبت از فرزندان خلاص کنند.این رفتار یک تقلب است و هیچگاه در جمعیت تثبیت نمیشود.چون اگر حالتی را درنظر بگیریم که همه ی افراد جمعیت این استراتژی را به کار ببرند، هیچ فردی نمی ماند که نگهداری از فرزندان را به عهده بگیرد.درحقیقت فیت نس چنین رفتارهایی به فراوانی افرادی که آن
را بروز می دهند بستگی دارد.هرچه فراوانی بیشتر باشد احتمال اینکه سایر افراد گول بخورند کم تر میشود.
این ها رو گفتم که بدونیم تقلب حتی تو پرنده ها هم دووم نمیاره چه برسه به ما آدما...هرچی هم بیشترش کنن به ضرر خودشون تموم میشه......

پی:چه مقدمه ی طولانی شد.چرا این فونت بلاگر اینجوریه.اعصاب خورد میکنه...

Sunday, June 27, 2010

آیا موضوع تفات نسل هاست؟

چند روزیست با بابا دچار مشکل شدیم.پدر میگه جامعه ی بدی شده و نباید دختر هرجایی و هرجوری بره حتی اگه حقش باشه ولی به نظر من این جواب نمیده.من فکر میکنم که دختر یا پسر نباید یه قدم از باورهاش کوتاه بیاد و با جامعه بجنگه.من فکر میکنم این اصلا مهم نیست که پسرا تو خیابونا متلک میگن یا تاکسیا ناامنن یا هر چیزه دیگه...به نظرم مقابله با اینجور برخوردهاست که درستشون میکنه نه فرار از اونا.پدر در جواب چندتا حادثه وحشتناک رو تعریف میکنه و میگه وقتی این بلاها سرت اومد میفهمی و اینکه من کاری نمی کنم که بعدا بخاطرش عذاب وجدان بگیرم....
نمی دونم این طرز تفکر بخاطر پدر بود بودنه یا 50 ساله بودن یا جامعه ی خراب....
پی:تروخدا دعا کنید.اگر قرار بود خودم انتخاب کنم که کی بمیرم اون شب امشب بود

Thursday, June 24, 2010

مزاحمین نوامیس

از اینکه اقا این طرح مزاحمین نوامیس مثه طرح های قبلیشون چرته و یه جور دور خود چرخیدنه و از اینکه احمدی گفته اینا به ماربطی نداره و رادان میگه شایعست و علم الهدی نمیدونه با این عشق چموشش چه کنه و اینا که بگذریم،یه سوالی پیش میاد که اقا حالا این اسمو چجوری انتخاب کردن؟نوامیس خیلی کلمه ی چرتیه...یعنی منظورشون اینه که ماها ناموسه این آقایون متجاوزیم؟باز خوبه نذاشتن خواهر مادر.از اینا بعید نیستا....
پی:کدام یک از شما دوستان عزیز تخصصی در رشته ی ادبیات (حافظ شناسی) دارید؟اگه کسی بود و آماده همکاری لطفا یه ندایی بفرمایید

Monday, June 21, 2010

پسر خوب بودن یا نبودن؟



وجه شبه این آقایان چیست؟خب معلوم است...همه اعتراف کرده اند.این جریان اعترافات خیلی عجیبه.برای افرادی مثل ابطحی و عطریانفر که به سیاست به چشم شغل نگاه میکنند هیچ بعید نیست که در برابر وسوسه های جمهوری اسلامی تن به همچین کاری بدهند و امیدوار باشند که عفوی در کار باشد ولی کسی مثل ریگی چرا؟ کسی که با این سن کم تونسته همه ی دنیا رو متوجه خودش بکنه و احتمالا خودش با همه ی این کلکا آشناست و بدتر از اون این که حکم مشخصی داره که واضحه که تغییر نخواهد کرد.پس ریگی چرا؟
واقعا سر این اعترافات در چیست؟آیا ابطحی اشتباه کرده؟ مجازات ابطحی و عطریانفر و.. با کسانی مثل تاجزاده واقعا فرق خواهد کرد؟بعید می دونم



Friday, June 18, 2010

نشانه ها



شما جز اون دسته آدمایی هستید که به اطرافشون دقت کامل دارن و به نشانه ها احترام میذارن یا نه این چیزا به نظرتون چرته؟به نشانه ها دقت کنید و به اون ها احترام بگذارید.برای من بی توجهی به نشانه ها به منزله ی گناه کبیره است.

نشانه ها هرچیزی هستند که برای شما یادآور موضوعی باشد و به واسطه ی نشانه ها یک ارتباطات خاصی بین اشیا برقرار میشه. نشانه شناسی را جدی بگیرید و از تاثیر آن در زندگی خود غافل نباشید...امتحان کنید

پی نوشت:عکس تزئینی است.

Thursday, June 17, 2010

انسانیت و حیوانیت




چند وقت پیش یه فیلمی دیدم اسمش 7pounds بود.درمورد یه مردی بود (ویل اسمیت) که تصادف می کنه و 7 تا ادم که یکیش زن خودش بوده رو میکشه.بعد از اون شروع می کنه به نجات دادن زندگی مردم.مخصوصا اونایی که تظاهر می کنن نیاز به کمک ندارن و خلاصه اخرشم خودکشی می کنه و چشمش رو به یه یهودی و قلبش به یه دختری میده.در سینمای امریکا در کنار همچین فیلمی که با احساساتت بازی می کنه فیلمایی هم هست مثل the condemend که واقعا اوج پست بودن یه آدم رو نشون میده و اصلا از اینکه بگن ما همچین آدمایی داریم شرم ندارن.خوبه یه نگاهی به فیلمای خودمون بکنیم.یه آقایی بود داشت درمورد فیلم سنگسار ثریا صحبت می کرد و عقیده داشت که وقتی همچین چیزی دیگه تقریبا تو ایران ریشه کن شده ( که واضحا نشده) چرا باید بکنیم تو بوق همچین چیزی رو و ذهنیت دنیا رو درمورد ایران خراب کنیم؟به همین دلایل هم اکران خارجی "هیچ" ممنوع شد....فقط میشه گفت این آقایون خیلی به خودشون امیدوارند و فکر می کنند اگر این فیلما نباشه همه ایران رو سرای حافظ و سعدی فرض می کنند.واقعا وقتی حقایقی وجود داره چرا باید همش مخفی کنیم؟

Tuesday, June 15, 2010

بیچاره ما




هر وقت یک اتفاق مهم علمی در کشور میفته یه غم بزرگ و یه شادی بزرگ تو دلم احساس می کنم.غم بخاطر اونایی که رد شدن و شادی بخاطر اونایی که قبول شدن.پریروز نتایج مرحله ی دوم المپیاد رو دادن.مدرسه ی ما توی همه ی رشته ها به جز ادبیات! قبولی داشته ولی وقتی چهره ی بچه هایی که قبول نشدن و دارن سعی می کنن الکی به خودشون امید بدن خیلی ناراحت کنندست.بهترین اسمی که میشه روشون گذاشت قربانیه.اونا قربانیه نظام اموزشی بیخود ما شدن.تو ایران تو اگه قبول بشی ممکنه فرصت های خیلی خوبی ولی اگه قبول نشی یه ادمی هستی که همه چی میدونه و هرچی رفرنس بوده رو حفظه و باید به حرف ادمایی که هیچی نمیدونن و از چیزایی که تو خوندی هیچی حالیشون نیست گوش کنه(همه اسم این برخورد رو میذارن از خود راضی بودن ولی واقعا این نیست)....این احساس یه چیزی تو این مایه هاست که الان همه دارن زجر میکشن که یه عده که هیچی حالیشون نیست دارن به یه عده ای که خیلی بارشونو دستور میدن.خدا نصیب گرگ بیایون نکنه.
نکته:حرف المپیاد شد خوبه یادی هم از آرمان رضاخانی کنم و برای آزادیش دعا کنیم

از حبیب تا گلشیفته تا...


در خبرها آمده که قراره یه سری از خوانندگان لس آنجلسی به وطن برگردند و حتی کنسرت هم بذارن.خب البته که خبر خوبیست،همانطور که ورود زنان به ورزشگاه هم خبر خوبی بود ولی....به نظرم ایده ی خیلی خوبیه.خواننده هایی مثل معین و حبیب و مرتضوی و .... موضع گیری سیاسی ندارند و از طرفی هم آهنگ های غیراخلاقی نمیخونن و چه بهتر که مردم با دیدن این ها از گلشیفته و شجریان و جعفر پناهی و روزنامه های توقیف شده فراموش کنند.به خصوص برای ملتی که صب تا شب پای ماهواره میشینه و قربون صدقه ی اینا میره.جالبیش اینجاست که یه مصاحبه از شمقدری خوندم که علت اینکه ۱۲ سال از سینما دور بوده رو ابتذال سینما در اون دوره و تولید فیلم های مبتذلی مثل آب و آتش! بیان کرده....فکر کنم این ضرب المثل اینجا مصداق داره که میگه طرف به مرگ گرفته که به تب راضی بشی

magazine

مجله خوندن یکی از لذت بخش ترین کارها برای منه.برای همین بغض می کنم وقتی اول هفته میرم کیوسک میگم اقا چلچراغ دارین بعد از ورق زدن میبینم که نه هیچ امیدی نیست....چلچراغ ترجیح داده بمونه و ملایم تر بنویسه ولی بقیه مجلات کلا نابود شدن.کاش برای مجله هم فیلترشکن درست می کردیم.کسی مجله خوبی سراغ داره معرفی کنه

سلام

خب من از بلاگفا خسته شدم در همین دو روز.پس لازمه که دوباره سلام کنم